و رسالت من این خواهد بود که دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت عبور دهم و در شبی بارانی با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم...
به وبلاگ من خوش اومدید...
چقدر قشنگ و قابل حس..
هرچقدر بیشتر به اون دوران فکر میکنی، شفافیتش بیشتر لمس میشه..
# و چقدر متفاوت شده اینجا که اول اومدم یه لحظه شک کردم..! پاسخ: ممنووون دوست عزیزم...