لبخند تو تعادل شهر را به هم میزند!!

اما تو بخند من شهر را دوباره میسازم...

صدایت شنیدن دارد؛

وقتی که می گویی...

"" جــــانــــم ""

وقتـی مرا بغل مـی کنـی؛

چنان جاذبه‌ آغوشت

به جاذبه‌ زمین غلبـه مـیکنـد؛

کـه روحـم بـه پـرواز درمی آیـد..!!

بهم گفتی خدا حافظ ! منم میگم خدا سعدی !!

که روی غنچه ی لبهات، بشینه طرح لبخندی !!!

بهم گفتی خدا حافظ! منم میگم خدا عطار !!

بدون جاوید می مونه، تو و یاد اولین دیدار !!!

بهم گفتی خدا حافظ، منم میگم خدا سهراب !!

خوشا آغوش داغ تو، خوشا آن لحظه های ناب !!!

بهم گفتی خدا حافظ، منم میگم خدا خیام !!

نشسته داغ آتیش لبت، رو صفحه ی لبهام !!!

بهم گفتی خدا حافظ، منم میگم خدا جامی !!

امیدوارم نشی هرگز ، اسیر تیر فرجامی !!!

بهم گفتی خدا حافظ، منم میگم خدا نیما !!

منم عاشق ترین عاشق، بدونه تو تک و تنها ...!!!

خـــداونــدا

به دل نگیـــر اگر گـــاهی

زبانم از شکرت بـــاز می ایستد..!!

تقصیـــری ندارد؛

قاصـــر است؛

کم می آورد در بـرابــر بزرگی ات

لکنت می گیرنــد واژه هایـــم در برابرت

در دلــــم اما همیشه

ذکـــر خیــرت جاریســت ..!!

اگر مرا دوست نداشته باشی؛

دراز می‌کشم و می‌میرم!!

مـــرگ!

نه سفری بی‌بازگشت است

و نـــه...

ناگهـــان محو شدن!!

مرگ دوست نداشتن توست...

درست آن موقع که باید

دوستم بداری..!!

دلتنگی من تمام نمی شود؛

همین که فکر کنم

من و تـــو دو نفریم...

دلتنگ تر می شوم...

برای تـــو

نفهمیدم چــه شد؛

چای‌هایمان سردتر شد؟؟

یـــا دهانمـــان آستردار؟؟

که نعلبکی از زندگیمان

حذف شــد..!!

هیچ وقت!

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد؛

امشب دلی کشیدم شبیه نیمه سیبی

که به خاطر لرزش دستانم؛

در زیر آواری از رنگ ها

ناپدید ماند..!!

کتاب مقـــدسِ آدم برفی ها

یک آیـــه دارد:

" دلگـــرم نشـــو "

برگرد که بر بهــار مـا می خندند؛

یک عده به انتظـار مـا می خندند؛

دستـانی که به خون آلـوده است؛

گویند که انتظار ما بیهوده است..!!

دیگــــر؛


بانـــــــــــوی هیـــــچ قصه ای


نخواهم شد؛


که این بانـــــــــو خود

قصه بسیـــــار دارد ..!!

من آن گنجشک بیمارم

و می‌ دانی

از اعجاز نگاه تو

امید عافیت دارم

دلم را با امید و شور و سرمستی

به طوق رحمتت بستم

همینجا در کنار سفره گسترده‌ات هستم

مرا همسفره با شأن پرستو کن

ولی اصلی‌ترین حرف دلم این است

ک این گنجشک زخمی را

خداوندا پرستو کن . . .

به کوچیدن نیاز مبرمی دارم

من از پرواز در اوج تو درک مبهمی دارم

خداونــدا . . .

مرا دریـــاب . . . !!!

پایــان عصـر معجزات است؛

و من هنوز در انتظار عشق؛

نشستـــه ام...!!!

گم شدن را دوست دارم؛

کـــــاش

زودتر پیدایت کرده بودم..!!

عشق، شیر شد

آهوی دل مرا که دید

آهو از میان سینه ام رمید

هی دوید و هی دوید و هی دوید...

  عشق آخرش به او رسید

آهوی دل مرا درید

عرفان نظرآهاری

کیستی که مــن 

این گونه به جــد 

در دیــار رویاهای خویش

با تـــو درنگ می کنــم؟؟

آنقدر آینــه خواهـــم ماند؛

تا از سنـــگ بودنــت

پشیمــان شوی!!

شمردن ستاره ها سخت نیست؛

اگر تــــو بگوئی

که به اندازه ی ستاره ها

دوستــــم داری!!

نگاهم کن

می خواهم صدایت را بشنوم..!!

این بهـــــار

یک اتفــــاق خوب کــــم دارد..!!

از سیاره ای دور

دور دور

با تـــو حرف می زنم؛

کجا بــــردی دل مرا ؟!

دوستــت دارم

و پنهان کردن آسمـــان

پشت میلــــه های قفــس؛

آســان نیست . . .

رودخانه ای در میان جنگل

انبـــوه درختان

غروبـی در آب

این منظره فقط تـــو را کم دارد !!

آقـــا بیــا تا با ظهـــور چشمهایــت

این چشم های ما کمی تقوا بگیرد

پایین بیا خورشیــد پشت ابـر غیبت

تـا قبل از آن کــه کار مــا بالا بگیـرد

دلتنــــگِ تـــوام؛

پشتِ پرچيـــنِ اردی‌بهشــت

منتظرت می‌مـــــانم...

مراقب شمعدانی هایت بـــاش؛

اردی بهشـــت

ماه ِ عاشقی هایِ بی ملاحظـــه است...