و رسالت من این خواهد بود که دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت عبور دهم و در شبی بارانی با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم...
به وبلاگ من خوش اومدید...
کاش عشقو عاشقی وجود داشت
الان عشق یعنی افسانه مثل لیلی و مجنون
دنیای بدی شده منم بدجور دلم گرفته
ممنون مطلب خوبی بود ... پاسخ: خواهش میکنم؛ بله کاش تلخی بود...