و رسالت من این خواهد بود که دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت عبور دهم و در شبی بارانی با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم...
به وبلاگ من خوش اومدید...
به یاد سه تن سوختم؛
اول مادری که چشم به او دوختم،
دوم پدری که مردانگی از او آموختم،
سوم رفیقی که جز مرام و معرفت چیزی از او نیاموختم. که اون رفیقم هم خواهرمه....