به گنجشک ویزا ندادند
ولی او پرید
گذرنامه اش آسمان بود...
بلیتش فقط برگ بید
که از باد کولی خرید
و او بی اجازه سفر کرد
واز هر خداحافظی تا سلام
و از دانه تا دام
خطر کرد
واز آب و از خاک و از کوه ودشت
واز نقشه،از مرز و از خط گذشت
و او بی روادید
به اینجا
به آنجا
به هر جا رسید
سر انجام اما
در کشور هیچ جا
اقامت گزید...
عرفان نظر آهاري
من عاشق نوشته های عرفان نظرآهاری هستم.
واقعا زیباست
شما چطور؟
نظرات شما عزیزان: